.
.
از تو به خنده ای ای گذرا فکر می کنم
تو نیستی و من به کجا فکر می کنم
تو وعده ی رسیدن هرگز رسیدنی
ناچار من به باد هوا فکر می کنم
چون برف روی دامنه در ترس ریزشم
وقتی به ارتعاش صدا فکر می کنم
با من چه کرده ای که در اوج تناقضم
مشتاق مرگم و به بقا فکر می کنم
هر شب به تـو ، به تـو ، به تـو ، تنها به تـو ، به تـو
هر شب ببین به چند خدا فکر می کنم
زندانی خیال تو باید رها شود
دارم به اعتصاب غذا فکر می کنم ...
.
.
.
.
برچسب : نویسنده : arezoye-kham بازدید : 44